NTENT="IR" />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلارآباد دات کام
قالب وبلاگ
قابل توجه خانم رخشان بنی اعتماد؛
درس بزرگ عکاس‌ جوان ایرانی به روشنفکران‌غرب‌زده‌/ پس فرستادن جایزه برای حفظ استقلال
 

این هفته و در حالی که همگان از خامی یک خانم 60 ساله که بایستی الگوی نسل جوان و جویای نام باشد تاسف می خوردند، رفتار یک جوان 32 ساله پر افتخار، درس آزادگی و استقلال داد.رفتاری که به نظر می رسد نه تنها برای هم نسلان خودش بایستی الگو باشد بلکه بایستی درس بزرگی برای رخشان بنی اعتمادها و روشنفکرهای هم نسل او باشد.
گروه فرهنگی جهان نیوز - زهره مرادزاده: خوشبختانه یا متاسفانه تب جایزه گرفتن در عرصه بین‌المللی به ویژه "در میان افراد صاحب نام کشور" به شدت بالاست؛ از قهرمانی تیم ملی کشتی فرنگی گرفته تا صعود تیم ملی والیبال کشورمان، جایزه گرفتن خانم کارگردان در یک جشنواره ضدایرانی و در نهایت جایزه 50 هزاریورویی برای عکاس پر افتخار جوان ایرانی.

اما از مدال طلای کشتی فرنگی و صعود تیم ملی والیبال که بگذریم(البته یا یادآوری این نکته که موفقیت‌شان دل میلیون‌ها ایرانی را شاد کرد)، در عرصه فرهنگ اتفاقات عجیب و غریبی رخ داده و می‌دهد. هفته گذشته فیلمساز 60 ساله ایرانی با کوله‌باری از تجربه با ساختن فیلمی سیاه به نام "قصه‌ها" به جشنواره ضد ایرانی و ضد ملت ایران رفت و با در آغوش گرفتن "شیر طلایی جشنواره ونیز" به ملت ایران برای کسب این افتخار(!) پوزخند زد. رخشان بنی اعتماد کارگردان "قصه ها"، بدون کسب مجوز، فیلم غیرمنصفانه درباره ملت و مردم ایران را برای اجنبی‌ها نمایش داد تا کف و سوت و جیغ و هورای سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز همراهش شود!

اما این هفته و در حالی که همگان از خامی یک خانم 60 و چند ساله که بایستی سعی کند الگوی نسل جوان و جویای نام باشد، تاسف می‌خوردند؛ رفتار یک جوان 32 ساله پر افتخار، درس آزادگی و استقلال داد.رفتاری که به نظر می رسد نه تنها برای هم نسلان خودش بایستی الگو باشد بلکه بایستی درس بزرگی برای رخشان بنی اعتمادها، اصغر فرهادی‌ها و روشنفکرهای هم نسل او باشد.

ماجرا از چه قرار است؟


یکی از مهم‌ترین جوایز عکاسی جهان، در پنجمین سال تاسیس خود به عکاس جوانی از ایران به نام نیوشا توکلیان رسید. بنیاد کارمینیک در چهار سال گذشته جایزه 50 هزار یورویی فتوژورنالیسم خود را به چهار عکاس مرد اروپایی اهدا کرده؛ تا اینکه امسال عکس‌های یک عکاس زن ایرانی نظر داوران این جایزه را به خود جلب کرد، اما ظاهرا خبر به همین جا ختم نمی‌شود. توکلیان این جایزه را بعد از دریافت برای این بنیاد به دلایلی پس فرستاد و بالطبع برگزاری نمایشگاه مجموعه عکس‌هایش توسط این بنیاد هنری فرانسوی و همچنین چاپ کتاب این مجموعه لغو شد.

چرا توکلیان جایزه را پس فرستاد؟

توکلیان درباره دلیل پس فرستادن جایزه به اعتماد می گوید: 
"اسم این مجموعه باید به "نسل سوخته" تغییر پیدا کند. عنوانی که به گمان من بسیار کلیشه‌ای و سرشار از قضاوت بود و به هیچ‌وجه با نگاه من به عنوان خالق اثر همخوانی و سنخیت نداشت. در برگزاری نمایشگاه هم مشکلاتی داشتیم؛ از بین این مجموعه ایشان 30عکس را به انتخاب خودشان ادیت کرده بودند که باز هم با آن موافق نبودم.

ترجیح می‌دادم عکس‌هایی از این مجموعه در نمایشگاه به معرض دید گذاشته شود که هر چه بیشتر و بهتر مفهومی که در ذهن داشتم را به مخاطب منتقل کند. در نهایت احساس کردم پس از دو بار سفر به فرانسه در این سه ماه و چندین جلسه گفت‌وگو برای رسیدن به یک نقطه مشترک، آزادی هنری من که بالاترین و مهم‌ترین عنصر در زندگی حرفه‌یی من است زیر سوال می‌رود. به این نتیجه رسیدم که راه دیگری ندارم جز آنکه جایزه 50 هزار یورویی، نمایشگاه و کتاب را فراموش کنم. چاپ کتاب مجموعه عکس‌هایم با چنین عنوانی برایم غیرقابل تحمل بود."

بر خلاف دیدگاه‌های روشنفکران دیروز و امروز سینما و ادبیات، توکلیان دچار وادادگی هنری نشد تا افتخار غیرت ایرانی برای وی باقی بماند.در همین زمینه غزل گلشیری در صفحه فیسبوکش درباره اتفاقات رخ داده می نویسد:

"پروژه ی نیوشا – «صفحات خالی یک آلبوم عکس ایرانی»- با هوشیاری تمام کلیشه‌هایی را هدف قرار می‌داد که درباره‌ی ایران در فضای رسانه‌ای‌ غیرفارسی وجود دارد. کافی بود که نیوشا به جای کار کردن درباره‌ی نسل خودش و نسل من، «زندگی زیرزمینی تهران» را نشان دهد، همان وجهی که اکثریت رسانه‌ها تشنه‌اند تا دوباره و سه باره و چندباره نشخوارش کنند: 

جوانان تهرانی بی‌هدف و غرق در الکل و مواد و موسیقی زیرزمینی و در نهایت «وضعیت شرم آور زنان» که قربانی سیستمی عقب‌مانده هستند و در نهایت شکست ایدیولوژی رسمی. اما نیوشا، بسیار آگاهانه، این کار را نکرده است. او با ظرافت تمام از چیزهای دیگری گفته که این گروه از رسانه‌ها علاقه‌ی چندانی به دیدنش ندارند، از کودکی‌های خاک‌گرفته‌ی نسل شاهد جنگ، از سرخوردگی‌ها، از پیچیدگی‌ها و تناقضات طبقه‌ی متوسط که می‌توان آنها را به بسیاری از جوامع تسری داد. و بعد، از امید گفته است، از مبارزات روزمره‌ی زنی تنها و خودساخته.

رییس بنیاد کارمنیاک می‌خواسته که نیوشا نام پروژه‌اش را «نسل گمشده» یا «نسل از دست رفته» بگذارد. عبارتی دستمالی شده، دقیقا در نقطه‌ی مقابل آن چیزی که نیوشا در عکسهایش نشان داده است.

زمانی که نیوشا از تصمیمش برای پس دادن جایزه و دلایل آن برای آقای کارمینیاک نوشت، این بنیاد در اقدامی تکان دهنده و شرم آور اطلاعیه‌ای صادر کرد و با نادیده گرفتن دلیل اصلی کناره‌گیری نیوشا، یعنی اختلاف نظر با رییس بنیاد و اعتراضش به دخالت های مغرضانه ی او، ادعا کرد که این تصمیم نیوشا ناشی از «فشارهای حکومت ایران» بر او و خانواده اش بوده است. باز هم زیر پاگذاشتن حقیقت و باز تولید تصویری که نمی خواهم بگویم یک سره از حقیقت تهی است، اما تمام حقیقت نیست.

پیام این اعمال‌نظرها برای همه‌ی مایی که با رسانه‌ها و مراکز خبری غیرفارسی زبان کار می‌کنیم هولناک است: شما تا جایی تحمل می‌شوید که در چهارچوب‌های از پیش تعریف شده و مورد نظر ما کار کنید. شما تا انتها طفیلی خواهید ماند و کافی است بر استقلال نظر خود پای بفشارید یا پا از محدوده‌ی مورد نظر ما بیرون بگذارید تا حذفتان کنیم.

به نظر من امروز زمان بسیار مناسبی است که همه‌ی ما که جایی قربانی این نگاه از بالا به پایین و «استعمارگرانه» شده‌ایم از تجربیاتمان بنویسیم و زمانش رسیده است که علیه آن کار جدی‌تری انجام شود. من نیز از تجربه‌ی خود به زودی همین جا خواهم گفت."

[ سه شنبه 93/6/25 ] [ 7:9 عصر ] [ م.ص ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
لینک دوستان
لینک های مفید
امکانات وب
عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما 		AmmarName.ir

بازدید امروز: 34540
بازدید دیروز: 45846
کل بازدیدها: 5186677